-کجا می روی برادرم ؟
  کجا می روی ای خواهرم ؟
- به مسیری نه چندانش بازگشتنی ...
-برادر، خواهر ؟
راهتان از چه رو بی بازگشت ؟!
راهتان از چه سبب دشوار ؟!
برادران و خواهران می گویندم :
- فرزند
تو بمان، باش، بگو، بگری و بازگو
که راهمان، کوره راه ارزشِ جان راست، بی بازگشت
اما
ازین سبب ارج می نهیم راهمان که مقصدش
به چراغ، به روشنی، به طلوع، به فرداست
طلوع خورشیدهای هزاران جان غروبیده درین تیره شام.
- چرا تو ؟! می پرسم آنان را
- آه فرزند
برای آلاله های بیابانی
برای ...
***
ومن ماندم و نگریستم، پیروزوار رفتنشان را
و گریستم بازنامدنشان
و آرمانِ راه روشنِ طلوعِ خورشیدِ سحرگاهِ فرداهایمان را ...
آری
                داغ مادرانمان بود لاله زاران بیابانها
 

 
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر