۱۱/۲۶/۱۳۹۱

سینما می تواند یک فرشته باشد

احتمالا بارها از کسانی که دل درگرو سینما دارند و عاشقانه آنرا در مقام معشوقی می ستایند شنیده ایم که "من عاشق این فیلمم".راز این حرف در چیست ؟ چه چیز سبب می شود در زندگی واقعی کسی عاشق چیزی خیالی شود ؟ همین حرف را بارها خودم نیز تکرار کرده ام و بارها پیش آمده وقتی از فیلمی حرف می زده ام سراسر وجودم شوقی یکپارچه شده و کودک وار دست هایم را تکان داده ام بی آنکه در زمره ی عادت های معمول رفتاریم باشد . این چیز درست تعریف نشدنی درست همان راز پنهانی ست که گفتم .
در مورد رز ارغوانی قاهره نمی خواهم وارد بحث تحلیلی شوم . نه قصد دارم از نگاه مستهزی وودی آلن به نظام سینمایی هالیوود بگویم و نه از ساختارشکنی های فرمی فیلم . قصد دارم این فیلم را دقیقا با همان چشمی ببینم که هربار سیسیلیا با آن در سالن سینما به همه ی فیلمها خیره می شد . همان مامن امنی که او را از جهنم واقعیت پیرامونش می رهانید و بر بستر آرام رویا و تخیل جاریش می ساخت .
بشر شاید بسیار خوشبخت باشد که توانست سینما را خلق کند . چیزی درست به همان عظمت و پیچیده گی که شاید پروردگارش برای خلق دنیا چنین پنداشت . بشر موفق شد از دنیای گزنده ی واقعیت به خیال پناه ببرد . بخواهد چیزهایی را ببیند که شاید هیچ گاه در زندگی قادر به دیدن ، درک کردن و تجربه ی آنها نداشت و ندارد . سینما توانست گریزگاهی شود که انسان بتواند سنگینی تحمل ناپذیر بار هستی را راحت تر تاب آورد .
چقدر تنهایی سیسیلیل را می فهمم . چقدر حجم اندوهی که بر دل و روحش سایه انداخته بود و گریبانش را در دستان ضمخت و بی رحمش که بسیار شبیه به دستان همسر به قول خودش گنده اش بود را می فهمم . چقدر هربار که پایش را به سینما می گذاشت تا هوای خیال شاید کمی روحش را نوازش کند می فهمم . چه قدر وودی آلن همه ی این شیفتگی ها را خوب فهمیده و نشان داده . چقدر میا فارو با آن چهره ی معصوم و صدای نازنینش سیسیلیا را درخشان خلق کرده . شاید باری سیسیلیا نیز از از فارو جدا شد ، همان گونه که تام باکستر از گیل شپارد و برای خودش دنیای واقع را زیست . شاید اوهم در دنیای واقع عاشق شد .
در انتها همیشه از خود پرسیده ام کدام انتخاب بهتر است ؟ دنیای حقیقت یا خیال ؟ اکثرا کفه ی انتخاب دومی سنگین تر بوده است . اما دنیای خیال نیز قواعدش را همواره برمبنای تضادش با قواعد دنیای حقیقی بنیان افکنده است . هرچقدر آنجا کثیف و نکبتی و آزار دهنده و محدود باشد .
رز ارغوانی قاهره درست ترجمان همان جمله ای ست که بارها و بارها استفاده اش کردم . همان ممنونم سینما که هستی .


* عنوان مطلب نام کتابی ست از صفی یزدانیان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر