۱/۱۱/۱۳۹۲

ضیافت نوروزانه ی کلاسیک ها


نوروز فرصت ویژه ای بوجود آورد که به مرور سینمای کلاسیک بپردازم . فرصتی که بیشتر شبیه یک ودیعه ست . درست مثل همان چیز خوبی ست که مثل یک چشم روشنی به حال دل خوب است .



شمعون صحرا
به عبارتی این فیلم دریچه های سوال را گشود . شمعون بر فراز سکویی در میان صحرا راه را می یابد . ابدیت را . همان چیزی که نشانه هایش را هر دم به ما نشان می دهد و ما ...
بونوئل حیرت انگیز مکاشفات شمعون را تنها در چهل دقیقه نشان مان می دهد . اضافه گویی لازم نیست . برای نشان دادن نشانه ها تنها اشاره کردن به آنها لازم است . مابقی به عهده ی ماست .


سگ اندلسی
اشارتی دیگرگونه به جاودانگی . این بار با سیر به گذشته . به یقین رسیدن به ابد از شاهراه های ازل می گذرد . بونوئل و دالی این نکته را خوب می دانند .



ناصری
هر کس صلیب خود را تا بلندای جلجتای خویش می برد . مهم نیست که باشد . من باشم ، تو یا پدر نازاریو . این چیزی ست که بونوئل تصویر کرد .



آشپر ، دزد ، همسرش و معشوقش
من به فرشته ی فیلم بین که روی شانه ی چپ ما نشسته است اعتقاد دارم . او بود که فیلم حیرت انگیز پیتر گرینوی را نشانم داد .
اپرای سینما را .



چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد ؟
دوباره مارتا و جرج با بازی هایشان جواب مان را دادند . چقدر دوست دارم این فیلم رو . ممنونم آقای مایک نیکولز . ممنونم سینما .




۲ نظر:

  1. 3 تا بونوئل... حتما از سگ اندلسی کمتر ا زهمه خوشت اومد؟

    پاسخحذف
  2. چطور می شه از یه شاهکار آدم خوشش نیاد ؟!!

    پاسخحذف