هيچ فكر كرده ايد كه اگر آدم ناجور، شرايط ناجور و چيزهاي ناجور در اطراف ما نباشد، همين يك ذره انگيزه حركت را هم نخواهيم داشت پس قدر وضعيت هاي ناجور و نامساعد را بدانيد، چون خيلي چيزها ياد مي گيريد.
    از مردمي كه برايتان اوضاع ناجوري درست مي كنند، فرار نكنيد، بلكه سعي كنيد براي خروج از وضعيتي كه برايتان ايجاد مي كنند، راه حل هايي بيابيد. فرار مال وقتي است كه ديگر هيچ راه حلي در دنيا باقي نمانده باشد. آدم هاي ناجور، انسان را مجبور مي كنند كه دوباره خودش را ارزيابي كند و در طيف جديدتري ببيند. اين «او» نيست كه شما را ناراحت كرده، بلكه شما خودتان، خودتان را ناراحت مي كنيد. او شما را در وضع ناجوري قرار داده، چون آن طور كه انتظار داشتيد، رفتار نكرده است، پس واي به حال شما! علت آزردگي شما، خودتان هستيد، چون به جاي درس گرفتن از اوضاع ناجوري كه برايتان پيش آمده، داريد دنبال كسي مي گرديد كه تقصير را گردن او بيندازيد .
 
۸/۱۸/۱۳۸۸
یه سوال
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
 
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر