۸/۱۸/۱۳۸۸

بیایین به گوشهامون یه نگاهی بندازیم ...

سلام

یه چندتایی سوال مهم دارم ، البته برای خودمون دوتا ناجور مهمه ، ممکنه برای شما اصلاً چیز قابل تفکری هم نباشه .

تا حالا از خودمون پرسیدیم چه جور گوشهایی داریم ؟

تا حالا از خودمون پرسیدیم چقدر به گوشهامون احترام گذاشتیم ؟

تا حالا به این فکر کردیم یا از خودمون پرسیدیم که اصلاً من موسیقی گوش می دم یا آهنگ ؟

اصلاً هیچ فرقی برای این دو قائل هستیم ؟

آیا در صورت گوش کردن موسیقی به اصل و ریشه های خودمون فکر کردیم ؟

آیا اصلاً رجعت به این ریشه ها برامون جالبه ، یا اینکه پیش خودمون می گیم : آه ... بازم موسیقی سنتی و دم و دستگاه و گوشه و ردیف بازیهای کهنه شده و خاک گرفته ی حوصله سر بر و ... ؟

دیگه زیاد حاشیه نمی رم ،می خوام در مورد موسیقی مقامی صحبت کنم. موسیقی فولکلور ،همون موسیقی که مثل خیلی چیزای دیگه از پدران به فرزندان این خاک به ارث می رسه ،مثل کورموزوم ها دچار مقوله توارث می شه .

همون لالای مادران عشایر که عمری جگرگوشه ها را با آمیزش سوز سینه، با کوبه ی گبه بافی و نوای کوهساران و فلسفه ی کوچ به خواب برده اند، همون مقامات و شاه مقامهای خراسان که پیران دست پینه بسته را به سرحد خون پاشی سرانگشتان و اشک افشانی چشمان کم سوشان می کشاند و این همون چیزیست که که دوتار را نزد آنان از مرزهای زمینی یک ساز افزون می دارد و وسیله نیایش باران می شود، این سازی که خشکه چوبیست از درخت توت که کرم ابریشم را پروانه سازد، یا تنبور را برای کرد نشینان وسیله ی ابراز ارادت به مولایشان می سازد .

این مقدمه ای بود برای معرفی آینده ی موسیقی های مقامی و نواحی که بعدها با هم گوش بدیم و لذتشو ببریم .

راستی مامان، اگر دلت خواست از مطالب بالا می تونی چندتایی کپی بگیری و بدی به همونایی که تو پست قبلی گفتم .

فعلاً تا بعد ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر