 
  دلتنگی های آدمی را
     باد ترانه ای می خواند.
          رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی
به اشکی نریخته می ماند .
این بار نیز می توان دریافت که تنهایی هر کس به مثابه ی بادکنکی ست قرمز، سرگردان و نرم و سبک، در پرواز بر فراز آسمان زندگی مان .
 گرچه این فیلم رو مدتها پیش دیدم ولی، پرواز بادکنک قرمز ساخته ی هو شیائو شین، رویکردی ست دیگرگونه به عمق تنهایی، تنهایی آدمها، تنهایی مکان ها، تنهایی آدمها در مکان ها و تنهایی آدمها و مکان ها با همدیگر و حتی در کنار یکدیگر. مواجهه ایست با نور، نور ملایم آفتاب پاییز و انعکاس آن روی شیشه ها، و به نحوی انعکاسی ست از تنهایی و بازتابش تصویر آن بر فضای شلوغ و پرهیاهوی بیمارگونه ی  پیرامون ما .
شخصاً با دیدن این فیلم و مشاهده ی پرواز شادمانه و لاقیدانه ی بادکنکی قرمز در متن بیکرانه ی آسمان، تصویری بازسازی شده از لابیرنت های چند وجهیه تنهایی و تک افتادگی جاری در وجود خویش را دیدم و انعکاس پرتوهای نور و تصویرهای منعکس شده ای می بینم از تلالو همه چیز در شیشه ها و می اندیشم که چقدر می تواند مجازی باشد همین روزمره ای که نامش زندگی ست، به سان همین تصاویر منعکس مجازیه میرا ...
 
 
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر