۶/۱۸/۱۳۸۹

خدایا یه معجزه ، برای منم یه معجزه بفرست ، مثل ابراهیم

امروز با دعوت میس شانزه لیزه ی بزرگوار و به همراهی کلوزاپ و یک بعد از ظهر پاییزی رفتم سینما پردیس پارک ملت و فیلم هامون رو دیدم . نمی دونم برای بار چند صدم . ولی می دونم بازهم یه جاهای فیلم تو تاریکی های سالن عینکم رو از چشمم برداشتم و یواشکی اشکهام رو با پشت دستم پاک کردم . می دونم که عمو خسرو شکیبایی و جلال مقدم و حسین سرشار با وجود اینکه رفتن و نموندن اما همیشه پایدارند . خیلی بیشتر از یک نام و یا وجود بعضی ها .

۲۱ نظر:

  1. با یه جمع دوستانه مطمئنا باید خیلی خوش گذشته باشه...
    یادشان گرامی!

    پاسخحذف
  2. من اون وقتا كه هامون رو ديدم ارتباط برقرار نكردم اقتضاي سن و سالم بود احتمالا
    الان اگه ببينم خوشم مياد احتمالا اقتضاي سن و سالمه لابد
    سلام

    پاسخحذف
  3. سلام نازنین
    هامون از هر زبان نامکرر است
    میدانستم که رفته اید
    مطمین بودم که رفته ای.هامون منووبیاد خرد سالگی ام میندازه.آآآآی علی عابدینی...
    دوستتان دارم.
    راستی رفیق این میس خواندنی جالب مشخصات واقعیش رو واسم میزارین؟ در شناخت آن با یکی از آشنایان دچار تردید شده ام. مدت هاست می خوانمش

    پاسخحذف
  4. اینا رو که میگی آدم رو افسرده میکنی.البته افسردگی از نوع مثبت.
    این که این حرفا بم یادآوری میکنه که دیگه مث این آدما رو هیچوقت نمیبینیم واقعا ناراحت کننده است.

    پاسخحذف
  5. افسرده از نوع مثبت!!!
    چه خبره؟

    پاسخحذف
  6. شما رو تو وبلاگ پری جستم . دیدم پا ثابت اونورایی فوضولیم نخود گل زد خفن .اومدم دزدکی سرک کشی .
    چققده حرفای گنده گنده اینجاس داشم . ما که حالیمون نشد . فقط این عسکه رو دیدم خیلی خوشکله . همین عسک ضعیفه ای که زدی این بغل . به چش خار مادری حرف نره.. زیاده عرضی نی . چاکریم.
    آقا یا علی ....

    پاسخحذف
  7. ناجور عزیز
    شب خوبی بود . . .
    دلم برای (یه این وری- یه اون وری) عینک ری بن . توی تیمارستان تنگ شده . کاش من بودم دستش رو میگرفتم میگفتم این زنیکه آدمه آخه ؟ و آره من هم ترس و لرز کیر کگور رو خوندم اما اینکه از عزیزترینت بگذری خیلی حرفه و آیا ما در نمایشنامه های یونانی (قربانی ) کردن های این چنینی برای خدایان نداشتیم . . . چرا باید بگذری که بدست بیاری ؟ این خیلی عمیقه . . . نمیتونم باور کنم . حمید جان منم با تو میرم توی در یا غرق میشم . . . وقتی اومدی توی قایق علی جونیت و آب از دهنت پرید بیرون و نفست رو تیتراژ اوج گرفت . بغلت میکردم و میگفتم ای حمید هامون نمیذارم رنج بکشی بذار بریم خونه خودم میکشمت . . . آروم آروم تا رنج نکشی بیچاره درکت میکنم . . .
    شب خوبی بود . کوتاه و به یاد موندنی.


    با احترام . میس شانزه لیزه

    پاسخحذف
  8. کیست که این فیلم را دوست نداشته باشد؟

    شاهکار لفظ کوچیه برای هامون

    ممنون از یادآوری

    پاسخحذف
  9. سلام رفیق
    نکنه بجای حمید تو غرقه شدی؟؟
    یه دیالوگ دیگشم منو مچاله میکنه
    من چهل سالمه
    اما هنوز آویزونم....

    پاسخحذف
  10. كامنتاي من كو پس؟
    سلام
    محض اطلاع بلاگ ما دو تا نويسنده داره يكيش سياوشه كه عمرا كامنت نميذاره باقي همه از دم اين كوچيكتونه شاه رخ از گورچاكف تا بقيه
    باشگاه مشت زني رو ديدي؟

    پاسخحذف
  11. درود و احترام

    از کارهای داریوش مهرجویی دایره مینا فیلم محبوب من است و هامون را دوست ندارم به دلیل این که کپی دسته چندمی است از فیلم درخشان هشت و نیم فدریکو فلینی بزرگ با چاشنی عرفان عجیب و غریب دهه 70 ایران که تحت تاثیر تئوری های داریوش شایگان و وابستگان به مردم داده شد. به نظر من مهرجویی با طهران روزهای آشنایی از اپیزود طهران تهران خود را بیش از پیش به ورطه فراموشی سپرد.البته بازی مرحوم شکیبایی بی نقص است و قطعا بهترین کار اوست اما قطعا بهترین کار فیلم ساز نیست و بهترین بازی جلال مقدم نیست که بهترین بازی او در دندان مار کیمایی است به نظر من. همان بلایی که سر مسعود کیمایی آمد بر سر داریوش مهرجویی هم آمد و... ضمنا برای طرفداران فیلم هم احترام قائل هستم و هدف این نوشته صرفا بیان یک دیدگاه است در باب یک فیلم.

    پاسخحذف
  12. آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی
    من تو این صفحه یه گمشده دارم
    شما که دوتایین و ناجور
    رفیق من که بهم محبت میکرد یکی بود
    اهلیم کرده بود
    موهای طلاییمو توی باد تماشا میکرد و می گفت : تو کی هستی؟
    چه خوشگلی!!!
    من دلتنگشم
    کسی نیس ناجور منو پیدا کنه
    کسی میدونه ناجور کجاس؟

    پاسخحذف
  13. ناجور جونم
    اینا کامنتامو پاک میکنن
    اگه نمیای
    یا ... بهم بگو منتظر نباشم
    ناجور!!!!

    پاسخحذف
  14. سلام ناجور خوبم...
    وقتی برای اولین‌بار «هامون» رو دیدم، به شدت با اون غریبه بودم. نه حسی از اون گرفتم و نه اصلاً برام اهمیتی داشت که حالا این فیلم ساخته شده و با خودش تولید موج کرده. سال‌ها گذشت تا این‌که برای رساله‌ی ارشدم مجبور شدم فیلم را دوباره ببینم. نه تنها فیلم را دیدم که فیلم‌نامه‌ش رو هم خوندم و نت برداشتم. اعتراف می‌کنم که فیلم، محکم و سرپاست و هیچ‌وقت هم نفهمیدم که چرا در بار اول دیدن، دافعه‌آمیز بود. اما مهم این است که حالا قدر چنین فیلمی را می‌دانم. به دلایل متعدد که جای بحث‌ش نیست.

    پاسخحذف
  15. تو با مجيد اسلامي نشست و برخواست داري؟
    دمت گرم
    در واقع خوش به حالت
    من توي دنيا اگه چار نفرو دوس داشته باشم يكي ش همين مجيد اسلاميه - به خودش نگو روم نميشه - از زماني كه خدا بيامرز هفت رو درمياوردن تا بعدش يه شماره ارژنگ و بعدشم بلاگ هفت و نيم
    بعضي فيلماي دوست داشتني عمرم رو مديون اسلاميم
    از طرف من يه سلام گرم بهش برسون

    پاسخحذف
  16. در میان من و این بغض تب آلود...
    جای تو خالی

    پاسخحذف
  17. باز هم آمدن من
    باز هم نبودن تو. . .

    دارم آشفته می شوم

    پاسخحذف
  18. به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ...
    با این خدایا یه معجزه گفتن خسرو زندگی کردیم..
    این زن سهمه منه...

    پاسخحذف
  19. سلام نازنین
    خوب شد که اومدی
    دارم گریه میکنم از خوشحالی
    من حدود 1ونیم سالیه که طرحم اینجاس
    ناجور جونم مدل اومدن تو و من فرق میکنه الان اینجا کمتر حسنی که داره تنهایی و خلوتیه که واس خیالبافی من به ارمغان آورده. گداها نیستن
    کارون و شباش دیدنیه
    کیانپارس که خونه ء استیجاری منه محل دنجیه
    و از همه مهمتر فاصله اینجا با قیصر و ... حدود 40 دقیقه است
    خوشحال شدم که اومدی
    دوستت دارم استاد

    پاسخحذف
  20. ما همه هامونیم. گیرم نه آنقدر فیلسوف، نه آنقدر عاشق. اما همونقدر درمانده و خسته. کو علی عابدینی که قبل غرق شدن بکشدمان بیرون و حتی شده با یک جفت سیلی آبدار حالمان را جا بیارد و برمان گرداند به زندگی. زندگی؟ راستی چه جوریه این زندگی؟ چه شکلی؟ چه رنگی؟

    پاسخحذف