 
مدتی می شه که کتاب ظرافت جوجه تیغی اثر موریل باربری با ترجمه ی مرتضی کلانتریان رو تموم کردم. ولی چه بگم که تو این مدت هرچه مقاومت کردم در بابش ننویسم تا به قول عطار از گلشن معنی به گلخن سخن در نیارمش نتونستم .
پس :
این کتاب در مدح رابطه ها ست، در حالی که تنهایی را مذ مت نمی گوید. اینجاست که ماهیت ناب تنهایی هایمان حفظ می شود، حال که هر رابطه ی جدیدی می تواند زندگی، گرما، حرکت و امید بخشد .
در این کتاب ارزش ها درست به همان اندازه ای می توانند بزرگ باشند که کوچک اند . این همان توصیف بی پیرایه از حالی ست که حتی فشردن دستی کوچک را، یا باز دیدن همسایه ای دیرینه را در عین بی حرفی، در لحظه و آری فقط در لحظه مبدل به لذتی بزرگ و عمیق و یگانه می کند. درست مانند لذت داغ و مطبوع و گوارای یک فنجان چای با عطر یاس و یا یک تابلوی طبیعت بی جان از پیترکلاس یا یک فیلم از یاسوجیرو ازو . 
 
 
این کتاب را نخواندهام و راستاش یادداشتات دربارهی آن خودش بیشتر به یک متن ادبی مستقل نزدیک است تا شناساندن کتاب، پس عجالتاً: متن قشنگی بود.
پاسخحذف