 
این یه نمای بدیع از اتاقمه .
اینجا همون جایی ست که به قول برشت اون خبر موحش رو شنیدم .
اینجا بود که فهمیدم همه ی آدمها تنهان .
اینجا بود که خیلی ها رو شناختم و اونهایی رو که می شناختم خیلی بهتر .
اینجا همه ی فیلم های دنیا رو می بینم ، همه ی کتاب های دنیا رو می خونم و همه ی موسیقی های دنیا رو می شنوم .
گفته بودم براتون که بخاطر کارم دائم در سفرم، دائم در سفر، سفر ...
عاشق اتاقمم .
اینجا اولین جایی ست میان ماندن و رفتن . 
 
 
وااای ی .. چه اتاقی ! چه آسمونی ! چه بهشتی ! واای !
پاسخحذفسلام ناجور جانکم. رسیدنت بخیر. ناشناس منم. آیلینم. اما دیگه نه از باغ حیران. از یه جای دیگه. از کجا؟ رازه !
پاسخحذف